عاشقان واقعی
ديشب از پنجره بوي خوش يارم آمد چه خنك شيوه ي اوسوي شرارم آمد آسمان شبم امشب همه روشن باشد كه به من روشني چشم نگارم آمد سوي معشوقه ي خود تا كه دري بگشودم در مينو به حوالي ديارم آمد با چنين خوش دلي من چه دگر بايد گفت آنكه پي مي زدم اكنون به كنارم آمد چه شد امشب كه شب غمزده ام زيبا شد روي آرامش چشم و دل زارم آمد ما كه با پاي پياده به رهش مي رفتيم به چه سان در ره اين خانه سوارم آمد از صدي تير كه در ظلمت شب ها زده ام آهوي بخت من امشب به شكارم آمد دل كه در كار غمم بوده چه خوشحالم كرد آن كه خوار آمده امروز به كارم آمد تن من در قفس پوست نخواهد گنجيد زين گشايش كه در احوال قمارم آمد قرعه ي شانس كه امشب رخ هامون را ديد تا كه آمد همه آرام و قرارم آم
نظرات شما عزیزان:
من شمارو لینک کردم ولی شما منو نلینکیدی؟
گفتی: جور دیگر باید دید.......دیدم ولی !..............
گفتی زیر باران باید رفت........رفتم ولی !.............
او نه چشمهای خیس و شسته ام را..نه نگاه دیگرم را...هیچ کدام را ندید !!!!
فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت:
" دیوانه باران ندیده !! "
زندگی را با رنگ ، عشق را رنگارنگ ، رنگین کمان را هفت رنگ
شاپرک را صد رنگ ، و مرا دلتنگ تو آفرید . . .
مسابقه وبلاگ برتر ماه
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |